سلام…
سلام به خدای خوب و مهربانمان …
سلام به پدر مهربان و عزیزمان آقا امام زمانعجل الله تعالی فرجه
سلام به همه شما دوستان عزیز …
و سلام به خودم به #لوحِ_دل
طلبه هستم و علاقه مند به نوشتن.
سبک های نوشتن زیاده و هر کدوم زیبایی و ظرائف خاص خودش رو داره؛ ولی من نوشتن و به سبک این بیت از مولانا دوست دارم:
«هیچ آدابی و ترتیبی مجو هرچه میخواهد دل تنگت بگو».
دوست دارم نگارگر باشم؛ نگارگری که ابزارش کلمات و جملات است.
به نظر من در نوشتن نباید محصور در قالب ها شد اگر حصار قالب ها بود شاید شعر نو و سهراب (1) و نیمایی (2) نبود ….
————————————————————————————————————————————————————————-
خیلی وقته می خواستم یک وبلاگ بسازم … شرایط مهیا نبود … تا اینکه گفتم شروع کن … مهم قدم اوله … البته یکی از مهم ها … بعدش همت و تلاشه و توکل و یه عالمه مهم های دیگه … دوستِ من چقدر خوبه یه فضایی ایجاد شده برای اشتراک افکار و جان ها …
اولین مرحله انتخاب یک نام برای وبلاگ بود.
ظاهرش کار خیلی راحتیه؛ اما بعدش می بینی ای دل غافل خودش یه پروژه ی طولانیه … کلا انتخاب نام مقوله ی سختیه؛ چون قراره تا آخر مسیرت اون و همراه خودت داشته باشی و با اون شناخته میشی.
فکر کنم همینه که بچه ها نُه ماه، مهمون وجود گرم و عاشقانه مادراشون هستن؛ نُه ماه خانواده و اقوام و خویشان، جلسات و میزگرد و میز مستطیل میزارن تا روی یک نام به توافق 1 + (…) برسن که مسلما اون 1 مهم تر هست و حرفش به کرسی میشه. اون 1 یعنی کی می تونه باشه؟! پدر؟! مادر؟! هر دو؟! … احسنت هر دو … با ازدواج زن و مرد یکی میشن با یک رنگ و اون هم صبغة الله (3) …
بگذرییییم …
موضوع انتخاب نام بود …
به نام های مختلف ساعت ها فکر کردم تا اینکه چشمم به کتاب حافظ افتاد که در قفسه کتاب ها خودنمایی می کرد. چشمام و بستم و بازش کردم؛ غزل 223 و در اولین مصرع این نام به دلم نشست (( لوحِ دل)) …
این غزل تقدیم به قلب های پاک و باصفای شما
هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد
از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت
به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود
در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند
تا ابد سر نَکَشَد، وز سرِ پیمان نرود
هر چه جز بارِ غمت بر دلِ مسکینِ من است
برود از دلِ من وز دلِ من آن نرود
آن چُنان مِهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود، از دل و از جان نرود
گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است
درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پِی ایشان نرود
ممنون از چشمان زیبای شما که برای خواندن این مطلب وقت گذاشتید …
شکراً …
————————————————————————————–
(1). سهراب سپهری
(2). نیما یوشیج
(3). سوره مبارکه بقره آیه 138